هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق یار و ناملایمات روزگار مینالد. او از خشم یار، از دست رفتن کنترل زندگی، و بیپناهی در برابر روزگار شکایت میکند و به دنبال تسکین و راهحلی برای اضطراب خود است. اشکهایش تحسینبرانگیزند، اما درمانی برای درد دلش نمییابد. در نهایت، از سرگشتگی و ندانستن چارهای برای نالههایش سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق، درد فراق، و ناامیدی است که درک آن به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و صنایع ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۵۷۵
از یارِ خشم کرده نشانم که می دهد
یا ز آن ز دست رفته عنانم که می دهد
یارم ز دست رفت به دستانِ روزگار
از دستِ روزگار امانم که می دهد
از من به گوشِ او که رساند حکایتی
مُزدش به خیر باد زبانم که می دهد
تحسینِ اشکِ دّرِ یتیمم که می کند
انصافِ چشم ِاشک فشانم که می دهد
تا شرح دادمی به قلم قصّۀ فراق
کاغذ به دستِ جان و جنانم که می دهد
تا از طبیبِ درد بپرسم دوایِ دل
تسکینِ اضطراب ندانم که می دهد
ای کاش دانمی ز که نالم کجا روم
دادِ نزاری از که ستانم که می دهد
یا ز آن ز دست رفته عنانم که می دهد
یارم ز دست رفت به دستانِ روزگار
از دستِ روزگار امانم که می دهد
از من به گوشِ او که رساند حکایتی
مُزدش به خیر باد زبانم که می دهد
تحسینِ اشکِ دّرِ یتیمم که می کند
انصافِ چشم ِاشک فشانم که می دهد
تا شرح دادمی به قلم قصّۀ فراق
کاغذ به دستِ جان و جنانم که می دهد
تا از طبیبِ درد بپرسم دوایِ دل
تسکینِ اضطراب ندانم که می دهد
ای کاش دانمی ز که نالم کجا روم
دادِ نزاری از که ستانم که می دهد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.