هوش مصنوعی: این شعر از حافظ است که در آن شاعر به ستایش شراب و مستی پرداخته و از عقل و عرفان فاصله گرفته است. او از حالات مستی و بی‌خودی سخن می‌گوید و به اصول و فروع دینی بی‌اعتناست. شاعر خود را غلام همت نیک نفس می‌داند و از درد و رنج زندگی شکایت می‌کند. در نهایت، او به اصل خود بازمی‌گردد و از اعتقادات نزاری دفاع می‌کند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مضامین مرتبط با شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، مفاهیم عرفانی و انتقادی آن نیاز به درک و بلوغ فکری بیشتری دارد.

شمارهٔ ۷۲۸

خروس بانگ برآورد و صبح کرد طلوع
صبوح لازم حال است در اصول و فروع

گزیر نیست ز شرب مدام و مادامم
که اهل راز درین شیوه کرده اند شروع

حکیم نیست که گوید نمی خورم باده
به نزد عقل روا نیست عذر نا مسموع

چو بوی می به دماغم رسد دلِ مستم
شود کف افکن از اضطراب چون مصروع

غلام همت آن نیک نفس خوش نفسم
که خاطری متفرق همی کند مجموع

ز درد پا نتوانم ز پای خم برخاست
شدم به حکم حرج فارغ از سجود و رکوع

بیاورید و به پیکار در کشید مرا
که من ز نسخه دیوان فطرتم موضوع

چو مست آمدم از خنب خانه مبدا
مکن ملامتم این جا مگوی نا مشروع

در اعتقاد نزاری خلاف جایز نیست
که گفته اند که با اصل خود کنند رجوع
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.