۴۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷۷

رونق گرفت کارِ من از روزگارِ گل
خوبی و دل بَری ست مرا در کنارِ گل

لطفِ رحیق یافت مزاجِ لطیفِ می
آبِ عقیق بود رخِ آب دارِ گل

هر دُر که ریخت دیدۀ من در فراقِ دوست
آورد ابر کرد سراسر نثارِ گل

می خور به وقت باش تو از جورِ روزگار
گه در پناهِ باده و گه در جوارِ گل

بی گل رُخی که چون گلِ رخ سارِ او به رنگ
یک گل نبوده در همه ایل و تبارِ گل

گل را به باغ گر نبود جاودانه کار
ما را بس است رویِ چو گل یادگارِ گل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.