۲۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷۹

کرد آشکار بادِ بهاری نهانِ گل
وز گشتِ روزگار یقین شد گمانِ گل

اندوه و غم نهان شد و لهو و طرب یقین
تا گشت آشکار جمالِ نهانِ گل

تا باز شد دو دیدۀ ابر از گریستن
یک دم قرار نیست ز خنده دهانِ گل

چون گل ز کبر و ناز نگوید همی سخن
بلبل بود به وقتِ سخن ترجمانِ گل

گویی نسیم دعوتِ عیسی همی دهد
هر باد کان برون جهد از بادبانِ گل

شاخِ گل آسمان شد و از ابرِ نو بهار
پر مشتری و زهره شود آسمانِ گل

ای من غلامِ خالِ رخ ماه رویِ خویش
چون نقطه ای ز مشک زده بر میانِ گل

از لعل سیم دارد و از مشکِ ناب چشم
آن در میانِ یاسمن این در میانِ گل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.