هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و دردهای زندگی خود می‌گوید و بیان می‌کند که تنها تکیه‌گاهش تقدیر و قضای الهی است. او از امیدهای بربادرفته، زحمت‌های بی‌ثمر و حسرت وداع با دنیا سخن می‌گوید. همچنین به ناتوانی در برابر سرنوشت و بی‌فایده بودن زاری و ثروت در برابر مرگ اشاره می‌کند. در پایان، از دعای مادر و همت پدر به عنوان تنها پشتیبان‌های خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی، عرفانی و مرتبط با مرگ و تقدیر است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است باعث سردرگمی یا اضطراب شود. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و حسرت نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۸۴۶

که می‌برد ز رفیقان به دوستان خبرم
که من چگونه به درد از جهان همی گذرم

نه جز عصای قضا دست گیر در پیشم
نه جز نصیبه ی تقدیر بر فراز سرم

به اول آن همه امید در خیال که بود
که آخر این همه زحمت به زیر خاک برم

گمان برند مگر اهل دل که وقت رحیل
به سوی کالبد از حرص باز می نگرم

به هیچ وقت خدا واقف است اگر آید
به غیر دوست همه کاینات در نظرم

ز غصه در دلم از حسرت وداع نماند
نمی کز آتش این غم کباب شد جگرم

کجا شدند که بر بسترم چنین عاجز
به حال نزع ببینند همت و هنرم

چه سود زاری و زور و زر ای نزاری کو
زبان زاری و بازوی زور و دست زرم

اگر حیات بود ور ممات هم ره باد
دعای مادر مسکین و همت پدرم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.