هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد فراق و اشتیاق دیدار معشوق است. شاعر از بی‌طاقتی در برابر جدایی می‌نالد، اما عشق را فراتر از رنج‌ها می‌داند و حتی شنیدن نام یار را مایه آرامش خود می‌خواند. او بر اهمیت پایداری در عشق تأکید دارد و معتقد است جدایی از احباب ناممکن است، حتی اگر مرگ آسان‌تر باشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، رنج عشق و مفاهیم انتزاعی مانند جان‌فشانی است که درک آن به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین استفاده از استعاره‌هایی مانند «آتش زدن از دمیدن» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۹۷۸

گر باز میسّر شودم رویِ تو دیدن
جان پیش کشم تا به کی از جور کشیدن

طاقت برسیده‌ست ز طوفانِ فراقم
فریاد ز من وز تو به فریاد رسیدن

بر من چه ملامت اگرم طاقتِ آن نیست
کز کوی تو باید به سفر راه بریدن

گویند که چون یارِ تو بسیار توان یافت
آری همه جا هست بباید طلبیدن

سهل است بریدن سرِ عشّاق به شمشیر
لیکن نتوانند ز احباب بریدن

رویی دگرم نیست به جز راه سپردن
کاری دگرم نیست به جز دست گزیدن

خون خوردن و جان کندن و دل‌سوخته بودن
سهل است بر امیدِ ملاقات تو دیدن

بی‌روی‌ تو آرام نمی‌بودم و اکنون
خرسندم از آوازه‌ی نامِ تو شنیدن

خوش باش نزاری که ز عشّاق خوش آید
نالیدن و بر دل زدن و جامه دریدن

چون بی‌دل و بی‌هوشی اگر می نخوری به
آتش به همه حال برآید ز دمیدن
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.