هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و غم‌هایی که از سوی معشوق یا شخصی دیگر متحمل شده، سخن می‌گوید. او از بی‌عدالتی و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند که بارها مورد ظلم قرار گرفته است. همچنین، شاعر به ناتوانی خود در مقابله با این وضعیت اشاره می‌کند و از نبود دادگری گله می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی مانند ظلم، اندوه و شکایت از بی‌عدالتی در این شعر مطرح شده‌اند که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۶۰

بازم لباس صبر به صد پاره کرده ای
بازم ز کوی عافیت آواره کرده ای

ترسم خجل شوی اگرت آورم به روی
آن جورها که بر من بیچاره کرده ای

هرچ آسمان به خنجر مرّیخ می کند
تو در زمین به غمزۀ خون خواره کرده ای

خود با دل تو لابۀ ما سودمند نیست
گویی بر غم ما دلی از خاره کرده ای

گویند رستخیز به هم برزند جهان
این بازی ات خود که تو صدباره کرده ای

کو داد و داوری ؟ که کنم بر تو من درست
تا بی سبب چرا دل من پاره کرده یی

گفتی که رایگان غم من می خوری نه بس
الحق تو این شگرفی همواره کرده یی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.