هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از رنجها و سختیهای زندگی خود میگوید و بیان میکند که در طول عمرش روزی به کامش نگذشته است. او از محنتهای فراوانی که کشیده سخن میگوید و اکنون که مرگ به او نزدیک شده، نگران است که آخرت نیز برایش سختتر باشد. شاعر از خدا میپرسد که اگر چنین هستی نبود، چه میشد و اشاره میکند که از این دنیا کاری برنیامده است. در پایان، با وجودی که میداند سخنانش شاید گفتنی نباشد، از خدا میخواهد که آنها را بپذیرد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی درباره زندگی، رنج و مرگ است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است باعث سردرگمی یا اضطراب شود.
شمارهٔ ۱۳ - و قال فی الشکایة
یا رب تو آگهی که درین اندر سال عمر
روزی بکام من نگذشتست روزگار
از گونه گونه محنت و رنج آن کشیده ام
در مدت حیات که بیش آید از شمار
وینک رسید مرگ بنزدیک و لامحال
بریکدیگر زند زهمه گونه کار و بار
دنیی چنین گذشت که دانی و آخرت
ترسم کزین بتر گذرد صدهزاربار
یا رب چه بودی ار نبدی هستی چنین
کز وی نگشت در دو جهان راست هیچ کار
ورچه نبود گفتنی این لفظ ای خدای
از من چو گفتهای دگر جمله درگذار
روزی بکام من نگذشتست روزگار
از گونه گونه محنت و رنج آن کشیده ام
در مدت حیات که بیش آید از شمار
وینک رسید مرگ بنزدیک و لامحال
بریکدیگر زند زهمه گونه کار و بار
دنیی چنین گذشت که دانی و آخرت
ترسم کزین بتر گذرد صدهزاربار
یا رب چه بودی ار نبدی هستی چنین
کز وی نگشت در دو جهان راست هیچ کار
ورچه نبود گفتنی این لفظ ای خدای
از من چو گفتهای دگر جمله درگذار
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲ - و قال ایضاً
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴ - وقال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.