هوش مصنوعی: عارف این تصنیف را پس از جدایی از دوست وفادارش، استاد علی‌محمد معمارباشی، در سال 1329 ه.ق بین قم و اصفهان سروده است. متن بیانگر درد و رنج ناشی از جدایی، ناامیدی، و از دست دادن آبرو و نام در نتیجه عشق و دل‌بستگی است. شاعر از بی‌اختیاری دل، فشارهای روحی، و انتظار بی‌پایان سخن می‌گوید و در نهایت به ناتوانی در برابر شکار دل اعتراف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی، فشار روحی، و از دست دادن آبرو نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.

شمارهٔ ۱۴ - از کفم رها

عارف بنا به آنچه در دیوانش نوشته این تصنیف را پس از جدایی از «دوست وفادارش» استادعلی‌محمد معمارباشی بین قم و اصفهان ساخته است (سال ۱۳۲۹ ه.ق).

از کفم رها، شد قرار دل
نیست دست من، اختیار دل

هیز و هرزه گرد، ضد اهل درد
گشته زین در آن در مدارد دل

بی شرف تر از دل مجو که نیست
غیر ننگ و عار، کار و بار دل

خجلتم کُشد، پیش چشم از آنک
بود بهر من در فشار دل

بس که هر کجا رفت و برنگشت
دیده شد سفید، ز انتظار دل

عمر شد حرام، باختم تمام
آبرو و نام، در قمار دل

بعد ازین ضرر، ابلهم مگر
خم کنم کمر زیر بار دل

هر دو ناکسیم، گر دگر رسیم
دل به کار من، من به کار دل

داغ دار چون لاله اش کنم
تا به کی توان بود خار دل

همچو رستم از تیر غم کُنم
کور چشم اسفندیار دل

خون دل بریخت از دو چشم من
خوش دلم از این، انتحار دل

افتخار مرد در درستی است
وز شکستگی است اعتبار دل

عارف این قدر لاف تا به کی
شیر عاجز است از شکار دل

مقتدرترین خسروان شدند
محو در کف اقتدار دل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳ - گریه را به مستی ...
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.