۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

عالی رضی دین تویی آن شمع دل که هست
لفظ شکرفشان تو پیرایه صواب

با شمع دولت تو بر افروخت روزگار
درکام آرزو چو شکر گشت صبر و صاب

چون بخت در رخ تو شکرخنده زد چو صبح
گو تیره شو ز غصه آن شمع آفتاب

بشنو حکایتی ز شکر خوشتر و بدانک
چون شمع نیم مرده نه تن دارم و نه تاب

یاری که شمع مجلس انسست در جمال
با من برای و شکر کرد دی عتاب

جاری زبان من ز عتاب چو شکرش
افتاد چون زبانه شمع اندر اضطراب

تدبیر چیست کز پی تدبیر آن کنون
چون شمعم اندر آتش و چون شکر اندر آب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.