هوش مصنوعی: این متن به ستایش پادشاهی به نام قزل ارسلان می‌پردازد که قدرتمند و بخشنده است. سپس به وضعیت شاعر فقیر و محنت‌زده اشاره می‌کند که از محرومیت رنج می‌برد. در ادامه، حکایتی از یک عالم و مرد سرخ‌ریش نقل می‌شود که درباره گناه و بخشش صحبت می‌کنند. در پایان، شاعر از محرومیت خود می‌گوید و برای پادشاه آرزوی خیر می‌کند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم پیچیده‌ای مانند ستایش پادشاه، محرومیت اجتماعی، و مباحث اخلاقی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱

بر جهان شکرهای بسیار است
کهقزل ارسلانجهاندار است

اوست آن پادشاه کز سر تیغ
خون فشاند چنانکه برق از میغ

رایش ار با فلک به کین آید
پشت خورشید در زمین آید

عالم از جود او توانگر شد
بوستان در لباس ششتر شد؟

نرگس از زر نهاد بر سر تاج
لاله از لعل برفکند دواج

شاخ سوسن کشید خنجر سیم
ابر بر آب ریخت دُر یتیم

من مسکین مستمند هنوز
همچنان بر قرار اول روز

تیر محنت بخَست سینه من
بر شد از نیستی خزینه من

چون بدین گفتنم نیاز آمد
مثلی لایقم فراز آمد

عالِمی بر فراز منبر گفت:
که: چو پیدا شود سرای نهفت

ریشهای سپید را زگناه،
بخشد ایزد به ریشهای سیاه

باز ریش سیاه روز امید،
باشد اندر پناه ریش سپید

مردکی سرخ ریش حاضر بود
دست در ریش زد چو این بشنود

گفت: ما خود درین شمار نه ایم
در دو عالم به هیچ کار نه ایم!

بنده آن سرخ ریش مظلوم است
که ز انعام شاه محروم است

دولتت تا به حشر باقی باد
مهر و ماهت ندیم و ساقی باد

چه زبان دارد ار شود به مثل
در جهان کار شاعری به خلل
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.