هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر ناتوانی شاعر در کنترل افکار و اندیشههایش است که مانند اسبی سرکش او را به جهات مختلف میکشاند. شاعر از عدم توانایی در مهار این افکار و رهایی از قید و بندهای ذهنی سخن میگوید و به دنبال یافتن آب حیات و حقیقت درونی است. او تأکید میکند که برای یافتن حقیقت باید به دنبال خضر (نماد هدایت و معرفت) رفت، نه به دنبال ظواهر و امور بیاساس.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان نامفهوم باشد.
بخش ۵ - اندیشه و سخن
چو بر مرکبِ فکر گردم سوار
نیارم گرفتن عنان استوار
سر از هر طرف میکشد بارگی
مرا میرباید به یک بارگی
چو قادر نهام بر کمان و کمند
برون میدود صیدم از قیدِ بند
مرا خود ز عالم برون میبرد
چه عالم ز خود هم برون میبرد
مشو معترض کو غلو در گرفت
که این برق در خشک و در تر گرفت
گر از آتش من خبر داشتی
چه پروای عیب و هنر داشتی
سخن باطنی دارد و ظاهری
بدو نیک را اول و آخری
تو مرد کدامی و اهل کدام
نصیب خود ادراک کن والسلام
جُعَل از گلستان ندارد نصیب
ز کنّاس گند و ز عطار طیب
اگر در سیاهیست آب حیات
ببین چشمهی خضر من در دوات
به زور و به زرگر به دست آمدی
سکندر سیاهی پرست آمدی
ازین جام اگر جرعهای یافتی
ز هر حرف صد چشمه بشکافتی
خضِر را ازین چشمه دادند آب
توهم زین سیاهی طلب کن بیاب
غلط میکنم از سیاهی مجوی
اگر چشمه خواهی پی خضر پوی
خضِر را طلب کن که آب حیات
ازو بازیابی نه از ترّهات
نیارم گرفتن عنان استوار
سر از هر طرف میکشد بارگی
مرا میرباید به یک بارگی
چو قادر نهام بر کمان و کمند
برون میدود صیدم از قیدِ بند
مرا خود ز عالم برون میبرد
چه عالم ز خود هم برون میبرد
مشو معترض کو غلو در گرفت
که این برق در خشک و در تر گرفت
گر از آتش من خبر داشتی
چه پروای عیب و هنر داشتی
سخن باطنی دارد و ظاهری
بدو نیک را اول و آخری
تو مرد کدامی و اهل کدام
نصیب خود ادراک کن والسلام
جُعَل از گلستان ندارد نصیب
ز کنّاس گند و ز عطار طیب
اگر در سیاهیست آب حیات
ببین چشمهی خضر من در دوات
به زور و به زرگر به دست آمدی
سکندر سیاهی پرست آمدی
ازین جام اگر جرعهای یافتی
ز هر حرف صد چشمه بشکافتی
خضِر را ازین چشمه دادند آب
توهم زین سیاهی طلب کن بیاب
غلط میکنم از سیاهی مجوی
اگر چشمه خواهی پی خضر پوی
خضِر را طلب کن که آب حیات
ازو بازیابی نه از ترّهات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴ - فصل در اخلاق - خطاب به خود
گوهر بعدی:بخش ۶ - پیری بطلب - در تسلیم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.