۳۷۸ بار خوانده شده

بخش ۱۹ - حکایت

یکی بود در شهرِتون پیش ازین
که از صحبتش خلق بودی حزین

نبودی دمی بی‌حریف و شراب
حریفان و لیکن ازو در عذاب

عجب عادتی خوی بی‌چاره بود
نه گه‌گاه بودی که همواره بود

ز مجلس به هر چاره و حیلتی
نرفتی برون تا نخوردی لتی

چو دستش فرو کوفتندی و سخت
سویِ خانه رفتی سراسیمه بخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۸ - دو تعلیم
گوهر بعدی:بخش ۲۰ - می، جوان‌مردِ نامرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.