هوش مصنوعی:
این شعر یک نیایش و مناجات عرفانی است که در آن شاعر از خداوند طلب بخشش، رحمت و هدایت میکند. او به گناهان خود اعتراف کرده و از خدا میخواهد که او را ببخشد، از اعمال ناپسند نجات دهد و به راه راست هدایت کند. شاعر همچنین از ضعفهای خود و تسلیم شدن در برابر هوای نفس سخن میگوید و امیدوار است که خداوند با رحمت خود او را عزیز بدارد و به سوی خود بازگرداند.
رده سنی:
15+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و شناختی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند گناه، توبه و طلب بخشش ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
بخش ۴۸ - در مناجات و خاتمت
الاهی چو از نیّتم آگهی
که خیرست نیّت به خیرم نهی
گرم نا پسندی بر اقلام رفت
حدیث از می و مطرب و جام رفت
مگردان سیه روی چون دفترم
به اوراق طوبی بپوشان سرم
الهی به دریای بخشایشم
فرو شوی دامن ز آلایشم
ز ما هر چه آید نیاید به کار
چنان کز تو آید ز ما در گذار
الهی اگر جرأتی می رود
ز معلول اگر علّتی می رود
طبیبم تویی نبضِ جانم ببین
دوایِ دل ناتوانم ببین
ز دارالشّفا دفع دردم فرست
ز دستم مده پای مردم فرست
الهی به فریاد جانم رسی
دران دم که باشد دم واپسی
چنانم ز افعال و اعمالِ بد
که از هول دل در برم می تپد
چنانم شود سینه از درد و داغ
که دودم برآید سقف دماغ
الهی نگیری به ناباکیم
که آلوده دامن ز ناپاکی ام
بسی بر معاصی رضا داده ام
گریبان به دست هوا داده ام
خلاصم ده از کردة ناپسند
به رویم در مغفرت در مبند
الهی عزیزم به عزّت کنی
به رحمت ببخشی و رجعت کنی
گناهم به خیراتِ اهلِ صفا
معاذم به ذریّتِ مصطفا
ندارم دگر جز تو کس والسّلام
امیدم همین است و بس والسّلام
که خیرست نیّت به خیرم نهی
گرم نا پسندی بر اقلام رفت
حدیث از می و مطرب و جام رفت
مگردان سیه روی چون دفترم
به اوراق طوبی بپوشان سرم
الهی به دریای بخشایشم
فرو شوی دامن ز آلایشم
ز ما هر چه آید نیاید به کار
چنان کز تو آید ز ما در گذار
الهی اگر جرأتی می رود
ز معلول اگر علّتی می رود
طبیبم تویی نبضِ جانم ببین
دوایِ دل ناتوانم ببین
ز دارالشّفا دفع دردم فرست
ز دستم مده پای مردم فرست
الهی به فریاد جانم رسی
دران دم که باشد دم واپسی
چنانم ز افعال و اعمالِ بد
که از هول دل در برم می تپد
چنانم شود سینه از درد و داغ
که دودم برآید سقف دماغ
الهی نگیری به ناباکیم
که آلوده دامن ز ناپاکی ام
بسی بر معاصی رضا داده ام
گریبان به دست هوا داده ام
خلاصم ده از کردة ناپسند
به رویم در مغفرت در مبند
الهی عزیزم به عزّت کنی
به رحمت ببخشی و رجعت کنی
گناهم به خیراتِ اهلِ صفا
معاذم به ذریّتِ مصطفا
ندارم دگر جز تو کس والسّلام
امیدم همین است و بس والسّلام
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴۷ - تاریخ نظم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.