هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق و جدایی رنج می‌کشد. شاعر از بی‌قراری و بی‌تابی خود می‌گوید و از دست دادن جان و تن در این راه سخن می‌راند. او از آتش جدایی می‌نالد و از دوست می‌خواهد که رهایش نکند. شعر پر از احساسات عمیق و تصاویر شاعرانه است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۰۱۹

کو شیفته ای کجاست چون من
بر باد فراق داده خزمن

بگذاشته جان و تن معطل
بی جان چه کنم کجا برم تن

بی جان چه کند سفر ، مجویید
چیزی که کسی نیافت از من

در کوره ی آتش جدایی
نی من که چو موم گردد آهن

با دل گفتم که پرده راز
یکباره ز روی بر میفکن

گفت این چه حکایت است رفتم
من هم چو تو نیستم تو جان کن

من گرد دهان دوست گردم
نی هم جو توام به کام دشمن

می گرد به گرد سر چو گردن
از طوق وفا کشید گردن

ای نور دو دیده ی نزاری
بی روی تو نیست دیده روشن

فریاد رسم ز هجر فریاد
مگذار چنینم آخر ای جَن
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.