هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و دوری از معشوق شکایت میکند و از روزهای طولانی انتظار و ناامیدی میگوید. او از باد میخواهد که به سوی معشوق بوزد و حالش را توصیف میکند. همچنین، از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر جهان سخن میگوید و در نهایت، از نزار بودن خود در غیاب معشوق مینالد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۰۸۳
ماییم و جانی بر دهان از جور هجران آمده
نی سهو گفتم جان به لب بر بوی جانان آمده
در انتظار وصل شد ده روزه ایّامِ بقا
مقصود کی حاصل شود عمری به پایان آمده
طاقت ندارم بیش ازین درد فراق دوستان
مِن بعد چون پنهان کنم دردی به درمان آمده
ای باد بگذر یک شبی بر روضهٔ جانان من
تا بر زمین خلدی دگر بینی زرضوان آمده
در روضه ماهی حور وش کز عکسِ نورِ رویِ او
هر روز بر بام فلک خورشید تابان آمده
بی تو چنان زارم که گر بیند رقیبت بر درم
گوید نزاری نیست این شخصیست بیجان آمده
نی سهو گفتم جان به لب بر بوی جانان آمده
در انتظار وصل شد ده روزه ایّامِ بقا
مقصود کی حاصل شود عمری به پایان آمده
طاقت ندارم بیش ازین درد فراق دوستان
مِن بعد چون پنهان کنم دردی به درمان آمده
ای باد بگذر یک شبی بر روضهٔ جانان من
تا بر زمین خلدی دگر بینی زرضوان آمده
در روضه ماهی حور وش کز عکسِ نورِ رویِ او
هر روز بر بام فلک خورشید تابان آمده
بی تو چنان زارم که گر بیند رقیبت بر درم
گوید نزاری نیست این شخصیست بیجان آمده
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.