هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و رنج عشق و جدایی میگوید و از بیصبری و داغ دلش سخن میگوید. او از مفلسی و تنهایی، زخمهای زندگی، و مینوشی که دیگران مینوشند اما او از آنان جدا است، یاد میکند. همچنین از حیرت در برابر بسته بودن باغ وصل در فصل مناسب و از خشک شدن مغز به دلیل سودا و نیاز به غمزه ساقی برای تسکین درد سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین اشاره به مفاهیمی مانند شراب و مستی دارد که برای مخاطبان زیر 16 سال مناسب نیست.
شمارهٔ ۱
زود به کردم من بیصبر داغ خویش را
اول شب میکشد مفلس چراغ خویش را
گر نباشد زخم شمشیرم حمایل گو مباش
هیکل تن کردهام چون لاله داغ خویش را
میگساران دیگر و خونابهنوشان دیگرند
بر حریفان زان نپیمایم ایاغ خویش را
حیرتی دارم که در فصل چنین دهقان وصل
بر تماشایی چرا در بسته باغ خویش را
خشک شد مغزم ز سودا غمزه ساقی کجاست
تا زخون خویش تر سازم دماغ خویش را
اول شب میکشد مفلس چراغ خویش را
گر نباشد زخم شمشیرم حمایل گو مباش
هیکل تن کردهام چون لاله داغ خویش را
میگساران دیگر و خونابهنوشان دیگرند
بر حریفان زان نپیمایم ایاغ خویش را
حیرتی دارم که در فصل چنین دهقان وصل
بر تماشایی چرا در بسته باغ خویش را
خشک شد مغزم ز سودا غمزه ساقی کجاست
تا زخون خویش تر سازم دماغ خویش را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.