هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساس تنهایی، غم و دلتنگی خود سخن میگوید. او از نبودن کسی که بتواند دردهایش را درک کند، گلایه دارد و به دنبال آرامش و تسلی است. طبیعت و عناصری مانند باد، غنچه و آفتاب به عنوان نمادهایی از امید و ناامیدی در شعر ظاهر میشوند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۳۷
تهی ز می نتوان یافتن ایاغ مرا
به آفتاب نسب میرسد چراغ مرا
غم تو گر نکشد دامنم ازین کشور
چنان روم که نیابی دگر سراغ مرا
به ناز ناخن اهل ملامتم چه نیاز
چو گر مخونی غم تازه کرد داغ مرا
چو غنچه چند زیم تنگدل ز خاطر جمع؟
نسیم کو که پریشان کند دماغ مرا؟
دلم ز باد خزان تازه میشود قدسی
چه احتیاج نسیم بهار باغ مرا؟
به آفتاب نسب میرسد چراغ مرا
غم تو گر نکشد دامنم ازین کشور
چنان روم که نیابی دگر سراغ مرا
به ناز ناخن اهل ملامتم چه نیاز
چو گر مخونی غم تازه کرد داغ مرا
چو غنچه چند زیم تنگدل ز خاطر جمع؟
نسیم کو که پریشان کند دماغ مرا؟
دلم ز باد خزان تازه میشود قدسی
چه احتیاج نسیم بهار باغ مرا؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.