۳۱۹ بار خوانده شده
به هر طرف که تو جولان دهی سمند آنجا
هزار فتنه ز هر سو شود بلند آنجا
شب فراق تو مهمان آن غمآبادم
که صبح هم نکند میل نوشخند آنجا
مرا چو سینه کنی چاک آنقدر بگذار
که ناخنی شودم گاهگاه بند آنجا
مرا ز صیدگه خود مران که عمری شد
چو حلقه دوختهام دیده بر کمند آنجا
مرا بسوز به محفل برای دفع گزند
که داغ میشوم از گرمی سپند آنجا
گرفته خانه به کوی سهیقدان قدسی
مگر شود نظر کوتهش بلند آنجا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هزار فتنه ز هر سو شود بلند آنجا
شب فراق تو مهمان آن غمآبادم
که صبح هم نکند میل نوشخند آنجا
مرا چو سینه کنی چاک آنقدر بگذار
که ناخنی شودم گاهگاه بند آنجا
مرا ز صیدگه خود مران که عمری شد
چو حلقه دوختهام دیده بر کمند آنجا
مرا بسوز به محفل برای دفع گزند
که داغ میشوم از گرمی سپند آنجا
گرفته خانه به کوی سهیقدان قدسی
مگر شود نظر کوتهش بلند آنجا
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.