هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد و رنج عشق و تنهایی سخن میگوید. شاعر از نادیده گرفته شدن و بیتفاوتی دیگران شکایت دارد و خود را مانند عنقای عشق میداند که کسی جایگاهش را نمیشناسد. همچنین، از شیخ شهر میخواهد که پردهپوشی نکند و آیندهشان را تباه نسازد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'پردهپوشی' و 'فردای ما را' نیاز به درک بیشتری از زندگی و تجربیات انسانی دارد.
شمارهٔ ۴۸
نهادی بر سر شوریدگان داغ
زدی بر سر گره سودای ما را
در این بزم از حریفان چشم داریم
که نگذارند خالی جای ما را
نظر بر جامه از برگشتگیهاست
کسی نشناسد از سر پای ما را
درین بستانسرا عنقای عشقیم
نمیداند کسی ماوای ما را
خدا را شیخ شهر ار پرده پوشی
مکن امروز شب فردای ما را
زدی بر سر گره سودای ما را
در این بزم از حریفان چشم داریم
که نگذارند خالی جای ما را
نظر بر جامه از برگشتگیهاست
کسی نشناسد از سر پای ما را
درین بستانسرا عنقای عشقیم
نمیداند کسی ماوای ما را
خدا را شیخ شهر ار پرده پوشی
مکن امروز شب فردای ما را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.