هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و اندوه درونی خود میگوید که با ناله و افغان همراه است. عشق او را به میکده کشانده، جایی که خمهایش پر از خون شهیدان است. او هرگز به فکر التیام درد خود نبوده، با وجود زخمهای فراوان در سینه. خواب به چشمانش نمیآید، زیرا چشمانش از گریه پر شده است. اشکهای او و دل شکستهاش، زمین را پر از گوهر کرده است. حتی قدسیان نیز به آرزوی دیدار معشوق، چشم بر هم نمیزنند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به خون شهیدان و دردهای عاطفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۱۴
دل در برم ز ناله پنهان لبالب است
ناقوس پرصداست کز افغان لبالب است
عشقم برد به میکده، زان روی که جای می
خمهای او ز خون شهیدان لبالب است
هرگز به دل تصور مرهم نکردهام
با آنکه ریش سینه ز پیکان لبالب است
ره نیست خواب را، که ز خونابه دلم
پیمانهوار دیده گریان لبالب است
زین چشم اشکبار و دل پارهپارهام
روی زمین ز لولو و مرجان لبالب است
قدسی نمیزند مژه بر هم که دیدهاش
از آرزوی دیدن جانان لبالب است
ناقوس پرصداست کز افغان لبالب است
عشقم برد به میکده، زان روی که جای می
خمهای او ز خون شهیدان لبالب است
هرگز به دل تصور مرهم نکردهام
با آنکه ریش سینه ز پیکان لبالب است
ره نیست خواب را، که ز خونابه دلم
پیمانهوار دیده گریان لبالب است
زین چشم اشکبار و دل پارهپارهام
روی زمین ز لولو و مرجان لبالب است
قدسی نمیزند مژه بر هم که دیدهاش
از آرزوی دیدن جانان لبالب است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.