هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از ذوق محبت، رشک، حسرت، گریه و حیرانی می‌گوید و آرزو می‌کند که ای کاش شرایط به گونه‌ای دیگر بود تا از این دردها رها شود.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و اصطلاحات شعری دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک است.

شمارهٔ ۱۸۸

در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود
عاشق از رشک گرفتار چه محنت می‌بود

جای می ساقی اگر خون جگر می‌دادی
آن زمان بر سر پیمانه چه صحبت می‌بود

چشم حیران‌شده‌ام طالع آیینه نداشت
ورنه عکس تو درین چشمه حیرت می‌بود

غم ز دل رفت که این روز سیاه آمد پیش
کاش این آینه را زنگ کدورت می‌بود

هیچ‌کس نوبر لطف تو نمی‌کرد، اگر
با مَنَت لطف به اندازه حسرت می‌بود

گریه‌ام فرصت نظّاره نمی‌داد امشب
سیر می‌دیدمش ار ... فرصت می‌بود

غیر از گریه‌ام افتاده به غیرت قدسی
کاش یک چشم‌زدن بر سر غیرت می‌بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.