هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد فراق و تنهایی سخن می‌گوید. شاعر از اشک‌های بی‌پایان، دل‌تپش‌های شبانه، و اندوه عمیق خود می‌نالد. همچنین، به عشق و جنون ناشی از آن اشاره می‌کند و حتی مرگ را نیز در برابر این غم ناتوان می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و جنون نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۲۴

ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گون افتد
که هرجا پا نهد اندیشه، در دریای خون افتد

ز بس دل می‌تپد در سینه شب در کنج تنهایی
مبادا دیده، گاه گریه با اشکم برون افتد

دل پرویز را در سینه چون سیماب لرزاند
صدای تیشه فرهاد چون در بیستون افتد

اجل را نیز از جان‌بردن من ننگ می‌آید
مبادا هیچ‌کس را این‌چنین طالع زبون افتد

میی نوشیده قدسی دوش از میخانه عشقت
که تا صبح قیامت زان قدح، مست جنون افتد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.