هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و فراق سخن می‌گوید. شاعر با یادآوری معشوق، خود را در آغوش طبیعت می‌یابد و درد عشق را بر درمان ترجیح می‌دهد. او از کفر و دین می‌گذرد و تنها به دیدار یار می‌اندیشد. بی‌تابی و اشتیاق او چنان است که حتی یک نفس بی‌یار، مانند برق الماس در سینه‌اش می‌درخشد. شاعر از امید و حرمان می‌گوید و بخت بد را عامل دوری از معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند کفر و دین نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۴۲

یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد
لذت درد تو آسوده ز درمانم کرد

کفر و دین باختم از نیم‌نظر بر رخ دوست
دیده رسواشده گبر و مسلمانم کرد

نفسی بی تو گر از سینه تنگم سر زد
برق الماس شد و سر به گریبانم کرد

چون صبا، سنبل امید در آغوشم بود
بخت بد شانه‌کش طره حرمانم کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.