هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از مولانا بیانگر احساسات عمیق عشق، از خودگذشتگی و رنجهای ناشی از آن است. شاعر از مفاهیمی مانند عشق، بیخودی، غربت، رنج و امید سخن میگوید و با استفاده از تصاویر زیبا مانند صیقل، باغبان و گل، احساسات خود را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و غربت نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.
شمارهٔ ۲۷۰
عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد
همچو صیقل که صفا بخشد و زنگار برد
بیخودی لازمه عشق بود، ورنه چرا
هرکه را بر سر کار آورد، از کار برد؟
که به غربت فکند تنگدلان را زوطن؟
باغبان کی گل نشکفته به بازار برد؟
سوختم ز آتش دل، نیست شفیعی که مرا
به بهشت قفس از عرصه گلزار برد
خوشنما نیست مددکردن افشاگر راز
کس چرا بیهده از آینه زنگار برد؟
به گداپیشگی از عشق بتان شهره شدم
تا کیم دیده به دریوزه دیدار برد؟
دلم از گریه به یاد خطش آسوده ز رنج
سبزه و آب روان علت بیمار برد
همچو صیقل که صفا بخشد و زنگار برد
بیخودی لازمه عشق بود، ورنه چرا
هرکه را بر سر کار آورد، از کار برد؟
که به غربت فکند تنگدلان را زوطن؟
باغبان کی گل نشکفته به بازار برد؟
سوختم ز آتش دل، نیست شفیعی که مرا
به بهشت قفس از عرصه گلزار برد
خوشنما نیست مددکردن افشاگر راز
کس چرا بیهده از آینه زنگار برد؟
به گداپیشگی از عشق بتان شهره شدم
تا کیم دیده به دریوزه دیدار برد؟
دلم از گریه به یاد خطش آسوده ز رنج
سبزه و آب روان علت بیمار برد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.