هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج‌های عاشقانه و ناامیدی‌های زندگی سخن می‌گوید. شاعر از غم‌های پنهان، اسارت عشق، و بی‌توجهی روزگار به رنج‌هایش می‌نالد. او از دل‌تنگی‌ها، اشک‌های نادیده و آرزوهای برآورده‌نشده می‌گوید و در نهایت، به امیدهای از دست‌رفته و جستجوی معنا در میان رنج‌ها اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، مفاهیمی مانند ناامیدی، رنج و اسارت نیاز به بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۲۷۱

با من، غمت ز مهر، دویی در میان ندید
کس شعله را به خار چنین مهربان ندید

یاد چمن ز خاطر مرغ اسیر رفت
چون دلنشینی قفس از آشیان ندید

تا بود، روزگار به افسردگی گذاشت
کس رنگ خنده بر لب این بوستان ندید

گردید چون خیال و ز دلها خبر گرفت
تیر ترا دمی که دلم در کمان ندید

کی از دلم ز دعوی پیکان کشید دست؟
تا سینه پای تیر ترا در میان ندید

گو دیده مرا پی ابروی او ببین
آن‌کس که بحر را پی کشتی روان ندید

یک ره ز چهره پرده برافکن خدای را
آیینه کس همیشه در آیینه‌دان ندید

رفتی به باغ و زنده جاوید شد چمن
دید از تو باغ، آنچه ز آب روان ندید

هرگز نخورد داغ دلم آب ناخنی
آن گلبنم که تربیت باغبان ندید

می‌دید کاش گونه زردم در آینه
آن‌کس که روی آینه را زرنشان ندید

کام دلم ز سیر کواکب روا نشد
لب تشنه فیض آب ز ریگ روان ندید
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.