۲۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۷

کام جانم با من و من در پی کامم هنوز
کعبه با خود دارم و در قید احرامم هنوز

کی رسد در عشق، لاف پختگی کس را، که من
همچو خاکستر ز آتش زادم و خامم هنوز

مستی حیرت مرا محروم کرد از ذوق وصل
یار در آغوش و من مشتاق پیغامم هنوز

از تپیدن‌های دل دانم که بعد از مرگ هم
وام باید کرد از سیماب، آرامم هنوز

ذوق آغاز محبت بین، که در راه طلب
صرف شد عمر و به شوق اولین گامم هنوز

زانکه بودی مجلس افروزم، شد ایامی و هست
صبح صادق خوشه‌چین از خرمن شامم هنوز

اول بزم و مرا ساغر ز زهر رشک پر
تا چه خون دل دهد ساقی در انجامم هنوز

میل خاطر، آفت بال است صید عشق را
قدسی از قیدم رها کردند و در دامم هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.