۲۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۹

به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپرس
به شمع انجمنی راه برده‌ام که مپرس

ز نکته‌های دقیقم که بود در خاطر
به غنچه دهنی راه برده‌ام که مپرس

ز تنگی دهن او حکایتی می‌رفت
به دقت سخنی راه برده‌ام که مپرس

ز بس شکست دلم بر سر شکست آمد
به زلف پرشکنی راه برده‌ام که مپرس

ز تازه‌رویی لطف قدیم پیر مغان
به باده کهنی راه برده‌ام که مپرس

تو ای نسیم تسلی به غنچه باش که من
به چاک پیرهنی راه برده‌ام که مپرس

چرا شکفته نباشد دلم، که چون قدسی
به گوشه چمنی راه برده‌ام که مپرس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.