هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج‌های عاشقانه و اندوه عمیق سخن می‌گوید. شاعر از دل شکسته، اشک‌های بی‌پایان و فراق یار می‌نالد. تصاویری مانند باد صبا، غنچه‌های پنهان‌کننده بوی یار و طفل یتیم بخت، عمق غم و حرمان را نشان می‌دهند. در پایان، اشاره‌ای به گناه و امید به آمرزش دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق نافرجام، رنج‌های روحی و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند گناه و آمرزش نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۲۲

دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان در بغل
چشمی و خون در آستین، اشکی و طوفان در بغل

باد صبا از کوی تو، گر بگذرد سوی چمن
گل غنچه گردد، تا کند بوی تو پنهان در بغل

نازم خدنگ غمزه را، کز لذت آزار او
از هم جراحت‌های دل، دزدند پیکان در بغل

کو قاصدی از کوی او، تا در نثار مقدمش
هر طفل اشک از دیده‌ام، بیرون دود جان در بغل

بخت مرا از تیرگی، صبح فراق و شام غم
پرورده چون طفل یتیم، این در کنار آن در بغل

برقع ز عارض برفکن یک صبحدم، تا جاودان
گردد فرامش صبح را، خورشید تابان در بغل

قدسی ندانم چون شود، سودای بازار جزا
او نقد آمرزش به کف، من جنس عصیان در بغل
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.