هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و تنهایی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که خانه‌اش ویران و خالی است و هیچ نوای غم‌انگیزی از آن برنمی‌خیزد. شاعر از آسمان می‌خواهد که به او نوازش نکند، زیرا احساس می‌کند که هیچ چیزی نمی‌تواند آرامش‌بخش باشد. او از تاریکی و تیره‌بختی می‌گوید و احساس می‌کند که حتی روزن خانه‌اش نیز تاریک‌تر شده است. شاعر به عشق و جذبه‌های آن اشاره می‌کند، اما در نهایت احساس می‌کند که تنهاست و هیچ‌کس به او توجهی ندارد. او از دورنگی‌های اطرافیانش می‌ترسد و احساس می‌کند که تنها کسی است که در این محفل می‌سوزد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق غم و تنهایی، دورنگی و فریب، و همچنین استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده، درک این شعر را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند. این محتوا更适合 افرادی که از بلوغ فکری و عاطفی بیشتری برخوردارند.

شمارهٔ ۳۳۰

بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ام
دوش خالی بود جای جغد در ویرانه‌ام

گو مکش دست نوازش بر سر من آسمان
من که یک مویم چه آرایش فزاید شانه‌ام

گر نمی‌بارد ز گردون تیره‌بختی بر سرم
گردد از روزن چرا تاریکتر، کاشانه‌ام؟

الفت آتش‌پرستان جذبه‌ای دارد، که عشق
ریزد از خاکستر پروانه طرح خانه‌ام

تاب هجران شرابم نیست تا وقت صبوح
پیشتر از صبح می‌خندد، چو گل، پیمانه‌ام

کار من پیچیده و افتاده بر وی عقده‌ها
گو مکش صیاد زحمت بهر آب و دانه‌ام

کس نبندد آشیان بر شاخ بی‌برگی چو من
کز فریب جلوه گل، از قفس بیگانه‌ام

از دورنگی‌های اهل بزم، ترسم لاله‌وار
با حریفان لاف یکرنگی زند پیمانه‌ام

چون نمی‌سوزد درین محفل بجز من دیگری
می‌رسد قدسی که گویم قبله پروانه‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.