هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از احساس غربت، ناامیدی و حسرت خود میگوید. او از چمن (نماد زندگی و شادی) دور شده و به وطن بازگشته است. شاعر از ناکامی در عشق و زندگی مینالد و احساس میکند که مانند غنچهای تنگدل و گلی خونینکفن از دنیا رفته است. او از یاران خود خداحافظی میکند و میگوید که دیگر در این انجمن (جمع) حضور نخواهد داشت. شاعر به دنبال گل قدسی (نماد معشوق یا آرمان) بوده اما آن را نیافته و با حسرت از چمن (زندگی) دور شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۲۹
دلم بهر قفس پرواز میکرد، از چمن رفتم
فرو نگرفت در غربت دلم، سوی وطن رفتم
به هجر و وصل این گلشن، نکردم نوبر شادی
چو غنچه تنگدل زادم، چو گل خونین کفن رفتم
ز خامیهای من ای شمع اگر افسرده شد مجلس
تو بنشین با حریفان گرم کن صحبت، که من رفتم
ملالی بود اگر از بودنم در خاطر یاران
بشارت باد ایشان را، که من زین انجمن رفتم
به حسرت با لب خشک از کنار جوی برگشتم
ز گلشن ناامید از جلوه سرو و سمن رفتم
ندارد جز لب حسرت گزیدن بهرهای عاشق
به حسرت عمرها دنبال آن سیب ذقن رفتم
ندیدم در چمن آن گل که من میخواستم قدسی
بشارت باد مرغان چمن را کز چمن رفتم
فرو نگرفت در غربت دلم، سوی وطن رفتم
به هجر و وصل این گلشن، نکردم نوبر شادی
چو غنچه تنگدل زادم، چو گل خونین کفن رفتم
ز خامیهای من ای شمع اگر افسرده شد مجلس
تو بنشین با حریفان گرم کن صحبت، که من رفتم
ملالی بود اگر از بودنم در خاطر یاران
بشارت باد ایشان را، که من زین انجمن رفتم
به حسرت با لب خشک از کنار جوی برگشتم
ز گلشن ناامید از جلوه سرو و سمن رفتم
ندارد جز لب حسرت گزیدن بهرهای عاشق
به حسرت عمرها دنبال آن سیب ذقن رفتم
ندیدم در چمن آن گل که من میخواستم قدسی
بشارت باد مرغان چمن را کز چمن رفتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.