هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و غم عشق می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه این فراق جان و زبانش را آزرده است. او از دل لرزان و ناله‌هایش می‌گوید و اشاره می‌کند که غم‌های عشق او را به فغان واداشته است. شاعر همچنین از حسرت دوری از معشوق سخن می‌گوید و احساس می‌کند که سال‌هاست از دور به آرزوی دیدار او مانده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای سنین پایین نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۳۷

گر شرم وصالت نبود قفل زبانم
گویم که فراق تو چها کرد به جانم

هنگام شکایت ز تو، از بس که گزیدم
چون بار صنوبر شده صد پاره زبانم

لرزد چو جرس بر سر هر ناله مرا دل
گویا که به غمهای تو پیوسته فغانم

گر بر ورق دل نهم انگشت، ز گرمی
چون خامه مو دود برآید ز بنانم

امروز نیم رانده ز بزم تو چو قدسی
عمری‌ست که از دور به حسرت نگرانم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.