هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق عمیق و درد غربت و دلتنگی سخن می‌گوید. او از شعله‌های آتش درونش، غم غربت در وطن، و عشقی که او را به غربت می‌کشاند، یاد می‌کند. همچنین، از وفاداری به معشوق و دردهای نهفته در سینه‌اش صحبت می‌کند. روشنی چشمش در کوی معشوق و امیدواری‌هایش از دیگر مضامین این شعر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و مفاهیم شاعرانه‌ای است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند «دل پرخون» و «شکاف سینه» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۳۶

چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دارم
هزار نشاه نو زین می کهن دارم

به آن رسیده که عشقم به غربت اندازد
ازین ملال غریبی که در وطن دارم

به هر کجا که تو باشی، فغان من آنجاست
اگرچه در قفسم، ناله در چمن دارم

رسید وعده رفتن، مرو ز بالینم
که مانده یک نفس و با تو صد سخن دارم

بیا و سینه تنگم شکاف ساز و ببین
چو غنچه جز دل پرخون چه در کفن دارم

به کوی او همه شب روشن است دیده من
بود به خانه مه، روزنی که من دارم

اگر به سینه زنم صد شکاف، معذورم
دلی فتاده در آن چاک پیرهن دارم

ز کوی او به جفا پا نمی‌کشم قدسی
نظر ز همت مجنون و کوهکن دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.