هوش مصنوعی: این شعر از حافظ بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و عرفانی است. شاعر از دوری معشوق و رنجهای عشق شکایت می‌کند، اما در عین حال به عشق وفادار است. او از قفس وجود خود و محدودیت‌هایش می‌گوید، اما در نهایت به درگاه معشوق پناه می‌برد. شعر ترکیبی از درد فراق، امید به وصال، و تسلیم در برابر عشق است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۶۳

اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم
چرا به خدمت یاران نمی‌رسد خبرم؟

به شوق تا به سر تربتش نمی‌رفتم
نمی‌نمود وصیت به عشق اگر پدرم

گشوده‌ام به هم آغوشی قفس، آغوش
گشاده از پی پرواز نیست بال و پرم

ازین که رفته به گل پای من در آن سر کو
چه منت است ز دل، شرمسار چشم ترم

نیم ز حال شب آگاه، اینقدر دانم
که مغز من شده خالی ز ناله سحرم

بر آستان توام خانه داد بخت بلند
درین مقام ندانم فرشته یا بشرم

نماند یک سر مویم تهی ز داغ جنون
هنوز تا سر زلفت چه آورد به سرم

خوش آمدی، سر این بی‌تکلفی گردم!
که امشب از در یاری درآمدی ز درم

به شوربختی خود زار نالم ای ناصح
چه احتیاج نمک بر جراحت جگرم

قضا تهیه روزی نکرده بود هنوز
که شد ز تیر تو، پبکان وظیفه جگرم

نیم چو مهر پریشان‌نظر، نمی‌دانم
چو نور مهر، چرا کوبه‌کو و دربه‌درم؟

سرم چو بید مولّه خم از تواضع نیست
به پیش، خجلت بی‌میوگی فکنده سرم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.