هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غم و اندوه خود میگوید که با گریه شب و روز را سپری میکند. او از عشق نافرجام و درد دلش سخن میگوید و بیان میکند که به جای گل و می، با اشک و خون جگر خو گرفته است. همچنین، او به عشق به معشوق اشاره میکند و از ناامیدی در رسیدن به او مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسن قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۳۸۱
در غمت با گریه شام و سحر خو کردهام
روز و شب چون ابر با مژگان تر خو کردهام
گل نمیخواهم، پر است از پاره دل دامنم
می نمینوشم، به خوناب جگر خو کردهام
روز و شب دارم هوای لعل آن شیرین پسر
طوطیام، نبود عجب گر با شکر خو کردهام
کس نیارد بر سر من آن ستماندیش را
همچو قدسی با دعای بیاثر خو کردهام
روز و شب چون ابر با مژگان تر خو کردهام
گل نمیخواهم، پر است از پاره دل دامنم
می نمینوشم، به خوناب جگر خو کردهام
روز و شب دارم هوای لعل آن شیرین پسر
طوطیام، نبود عجب گر با شکر خو کردهام
کس نیارد بر سر من آن ستماندیش را
همچو قدسی با دعای بیاثر خو کردهام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.