هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق آزاد و رهایی از قید و بندها سخن می‌گوید. او از غم و اندوهی عمیق و عشقی پر شور و دردناک می‌گوید که با وجود رنج‌آور بودن، آن را می‌پذیرد و حتی به دنبال غم‌های دشوارتر است. او از دل‌های ناشاد و خاطرات تلخ سخن می‌گوید و عشقی را توصیف می‌کند که با بیداد و ناملایمات همراه است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بیداد، محنت و فرهاد ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۸۹

دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خواهم
لبی چون بلبل شوریده پر فریاد می‌خواهم

به غم خو کرده جانم ذوق عالم را نمی‌دانم
دل اندوهگین و خاطر ناشاد می‌خواهم

دلم چون بود آسوده، به قید عشقش افکندم
غم نوکرده جا در دل، مبارکباد می‌خواهم

سراپا ناله دردم، چو مرغ بال ببریده
مهیّای قفس شد مرغ دل، صیاد می‌خواهم

دلم با زخم بیداد تو محکم الفتی دارد
همه داد از تو می‌جویند و من بیداد می‌خواهم

دل محنت‌کش مارا چه باشد بیستون کندن؟
غمی دشوارتر از محنت فرهاد می‌خواهم

خوشم با سایه دیوار، در کوی بتان قدسی
نه گشت بوستان، نه سایه شمشاد می‌خواهم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.