هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از احساسات شاعر درباره عشق، محبت، و رسوایی در راه عشق سخن میگوید. شاعر از گرمای بیجای سودا، دلسوزی عاشقانه، و پیمانهای شکسته شده در محبت گلایه میکند و از دیوانگی و رسوایی در راه عشق یاد مینماید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژهها و مفاهیم مانند 'رسوایی' و 'دیوانگی' نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.
شمارهٔ ۴۴۷
سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودایی
به غم دل را بشارت ده، که عاشق میشوم جایی
چرا جام محبت نشکند عهد لب مستان؟
که آمد لای کش دیوانه میخانه پیمایی
به دیگر باره رسوایی، بشارت روح مجنون را
که آمد با محبت تازه پیمان کرده رسوایی
دو چشمم ماند قدسی بر سر هر ره چو نقش پا
که گردد آبروی چشم من، خاک کف پایی
به غم دل را بشارت ده، که عاشق میشوم جایی
چرا جام محبت نشکند عهد لب مستان؟
که آمد لای کش دیوانه میخانه پیمایی
به دیگر باره رسوایی، بشارت روح مجنون را
که آمد با محبت تازه پیمان کرده رسوایی
دو چشمم ماند قدسی بر سر هر ره چو نقش پا
که گردد آبروی چشم من، خاک کف پایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.