هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر درد فراق و عشق نافرجام است. شاعر از عشق بی‌پاسخ، رنج دوری و حسادت می‌گوید و با تصاویری مانند پیکان زهرآگین و پیمانه خونی، عمق درد خود را نشان می‌دهد. او عشق را کاری فراتر از توانایی‌های معمولی می‌داند و از ناتوانی در رهایی از نیرنگ آن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه پیچیده، درد عشق نافرجام و استفاده از استعاره‌های سنگین (مانند پیکان زهرآگین و پیمانه خونی) است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی مفاهیم مانند حسادت و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۴۴۸

من و تا روز، هر شب در فراق چشم میگونی
به دل پیکان پر زهری، به لب پیمانه خونی

ز عکس عارض جانان، شود هر ذره خورشیدی
ز خوناب سرشک من، شود هر قطره جیحونی

مخوان افسانه وز من پرس اوضاع محبت را
که نبود عشقبازی کار هر فرهاد و مجنونی

پی نظّاره‌اش از ناز می‌کشتی ملایک را
اگر می‌داشتی رضوان چو قدت نخل موزونی

مسیحا کی تواند برد از نیرنگ عشقت جان؟
محبت را صد اعجازست تضمین در هر افسونی

ز حسرت میرم و سوی تو هرگز نامه ننویسم
که بر خود رشک ورزم، گر شود آگه به مضمونی

خیالت گوییا امشب دلی را مضطرب دارد
که غیرت بر دلم هر لحظه می‌آرد شبیخونی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.