هوش مصنوعی:
این شعر به توصیف باغی زیبا و پرطراوت میپردازد که نماد جوانی و شادابی است. شاعر با تصاویر زنده و استعارههای زیبا، عناصر مختلف باغ مانند گلها، سبزهها، نسیم و شبنم را به تصویر میکشد. باغ در این شعر نماد زندگی، نشاط و زیباییهای طبیعت است و شاعر از زبان شعر، احساسات خود را نسبت به این زیباییها بیان میکند.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق و استعارههای ادبی است که درک آن به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی نیاز دارد. همچنین، زیباییشناسی و تصاویر شاعرانه آن برای نوجوانان و بزرگسالان جذاب خواهد بود.
شمارهٔ ۸ - تعریف باغ فیضبخش
ز باغ فیضبخشم دل بود شاد
کز ایام جوانی میدهد یاد
حصاری گرد این گلشن کشیدند
ز گوهر، مهره دیوار چیدند
چو محراب درش را سرو دیده
موذنوار قامت برکشیده
ز شوخی، سبزهاش پیش از دمیدن
نیاساید ز مشق قد کشیدن
ز بس برگ تماشا میکند ساز
بود نارسته، چشم نرگسش باز
هوایش میزند از تازگی دم
به روی سبزه میغلتد چو شبنم
به هر جانب نظر از دیده رفتی
به روی برگ گل غلتیده رفتی
گلش را چون برد محمل کش باد
شقایق چون جرس آید به فریاد
ز تاثیر هوا در سایه گل
رود تا ناف آهو بیخ سنبل
ز خاک این چمن گر پر کنی مشت
گلی روید چو نرگس از هر انگشت
ز هر جانب نسیم از غنچه تر
گشوده حقههای بوسه را سر
به سیر سنبلش چون خیزم از جای
کنم وام از سر زلف بتان، پای
ز شوخی آنچنان گردیده گستاخ
که پیش از وعده میروید گل از شاخ
میاور گو سیاهی لاله از داغ
که خط سبز خواهد قطعه باغ
گل این باغ، دلتنگی ندیده
ز گلبن، غنچه چون بلبل پریده
به وصفش تا کشم بر صفحه مدّی
شود هر نونهالش، سرو قدّی
به مدحش سر کنم تا داستانی
شود هر طفل این گلشن، جوانی
به صنعت باغبانانش چو خیزند
ز رنگ گل، چمنها رنگ ریزند
شکفتن آشیان بستهست بر شاخ
که کی بیرون خرامد غنچه از کاخ
بهشتش مینوشتی خامه غیب
تنزل گر نبودی در ثنا عیب
کز ایام جوانی میدهد یاد
حصاری گرد این گلشن کشیدند
ز گوهر، مهره دیوار چیدند
چو محراب درش را سرو دیده
موذنوار قامت برکشیده
ز شوخی، سبزهاش پیش از دمیدن
نیاساید ز مشق قد کشیدن
ز بس برگ تماشا میکند ساز
بود نارسته، چشم نرگسش باز
هوایش میزند از تازگی دم
به روی سبزه میغلتد چو شبنم
به هر جانب نظر از دیده رفتی
به روی برگ گل غلتیده رفتی
گلش را چون برد محمل کش باد
شقایق چون جرس آید به فریاد
ز تاثیر هوا در سایه گل
رود تا ناف آهو بیخ سنبل
ز خاک این چمن گر پر کنی مشت
گلی روید چو نرگس از هر انگشت
ز هر جانب نسیم از غنچه تر
گشوده حقههای بوسه را سر
به سیر سنبلش چون خیزم از جای
کنم وام از سر زلف بتان، پای
ز شوخی آنچنان گردیده گستاخ
که پیش از وعده میروید گل از شاخ
میاور گو سیاهی لاله از داغ
که خط سبز خواهد قطعه باغ
گل این باغ، دلتنگی ندیده
ز گلبن، غنچه چون بلبل پریده
به وصفش تا کشم بر صفحه مدّی
شود هر نونهالش، سرو قدّی
به مدحش سر کنم تا داستانی
شود هر طفل این گلشن، جوانی
به صنعت باغبانانش چو خیزند
ز رنگ گل، چمنها رنگ ریزند
شکفتن آشیان بستهست بر شاخ
که کی بیرون خرامد غنچه از کاخ
بهشتش مینوشتی خامه غیب
تنزل گر نبودی در ثنا عیب
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷ - اوصاف دلربایی باغ فرحبخش
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹ - اوصاف باغ شاهزاده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.