۳۲۹ بار خوانده شده

مناجات شمارهٔ ۲۱۲

الهی آن کرده را بر سر کوی بلا آوردی و بلا و مُصیبتها را بایشان نمودی، این یک گروه هزار قسم شدند همه روی از بلا برگردانیدند مگر یک گروه اندک که روی گردان نشدند و عاشق وار سر به کوی بلا نهادند و از بلا نیندیشیدند و گفتند ما را همان دولت بس که تحمل اندوه تو گشتیم و غم بلای تو خوردیم و یک یک بزبان حال می گفتند :

من که باشم که به تن رخت وفای تو کنم
دیده حمال کنم بار جفای تو کشم

گر تو بر من به تن و جان و دلی حکم کنی
هر سه را رقصکنان پیش هوای تو کشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مناجات شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:مناجات شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.