۳۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸

ای زغمت دل به جفا مبتلا
بی تو به صد گونه بلا مبتلا

ساکن کوی تو به چنگ رقیب
چون به سگ خانه گدا مبتلا

همچو دل خون شده از دست تست
با رخ ما آن کف پا مبتلا

با تو چه گویم که چها میکشد
دایم از آن زلف دو تا مبتلا

غصه خط یا غم خالت خورم
بین که شد این دل به چها مبتلا

کرد در آیینه نظر حسن تو
دید به خود نیز ترا مبتلا

هجر بسر شد به نیاز کمال
یافت رهایی به دعا مبتلا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.