۲۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷

ما را به عشق می کند ارشاد پیر ما
داند که زاهدی نبود دلپذیر ما

دل جای مهر تست چه پنهان کنیم راز
چون روشن است پیش تو ما فی الضمیر ما

جان میدهیم تحفه به باد و نمی برد
خجلت برد مگر ز متاع حقیر ما

در حسن و حسن عهد نیابیم سالها
هم ما نظیر آن به و هم او نظیر ما

گفتم فرست ناوکی از کیش خویش گفت
نرسم که باز چشم بدوزی به تیر ما

تاراج عمر سهل بود گر کنی به وصل
مسکین نوازی دل و جان اسیر ما

دست کمال گیر که بی تو ز پا فتاد
کی رحمت نو در دو جهان دستگیر ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.