هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس غربت و تنهایی خود در غربت سخن می‌گوید. او از درد دوری از وطن و عزیزانش می‌نالد و تأکید می‌کند که کسی حال غریب‌ان را درک نمی‌کند. همچنین، از بی‌توجهی دیگران به وضعیتش شکایت دارد و رنج خود را در غربت بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و بیان درد و رنج است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک کامل این احساسات نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۵۷

دل مقیم کوی جانانست و من اینجا غریب
چون کند بیچاره مسکین تن تنها غریب

آرزومند دیار خویشم و باران خویش
در جهان تا چند گردم بی سر و بیپا غریب

چون تو در غربت نیفتادی چه دانی حال من
محنت غربت نداند هیچکس از غریب

هرگز از روی کرم روزی نپرسیدی که چیست
حال زار مستمند مانده دور از ما غریب

چون درین دوران نمی افتد کسی بر حال خود
در چنین شهری که میبینی که افتد با غریب

در غربی جان به سختی می دهد مسکین کمال
واغرییی واغریبی واغریبی واغریب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.