هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق معشوق و بیقراری خود میگوید. او بیان میکند که بدون حضور معشوق، دلش آرامش ندارد و چشمش از گریه پر از خون شده است. شاعر از درد عشق معشوق رنج میبرد و آرزو میکند که معشوق یک بار از او بپرسد. او تنها هوای معشوق را در سر دارد و به بهشت و حورالعین فکر نمیکند. شاعر اشاره میکند که کسی که درد عشق را چشیده، به دنبال لذتهای دیگر نیست و اگر دیگران بتوانند از معشوق صبر کنند، او حتی یک لحظه هم نمیتواند صبر کند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به درد و رنج عشق نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۹۵
بازآ که در فراق تو جانم صبور نیست
بازآ که بی حضور تو دل را حضور نیست
چشمم کز آفتاب رخت نور می گرفت
پر شد چنان ز خون که در او جای نور نیست
بیمار درد عشق تو نزدیک حالتی ست
یکبار اگر بپرسی اش از کار دور نیست
ما را هوای کوی تو و شوق روی تست
فکر نعیم و جنت و سودای حور نیست
آنکس که ذوق دردی درد نو بافته ست
جویای جوی شیر و شراب طهور نیست
گر دیگران از دوست توانند صبر کرد
باری کمال یکدم از ایشان صبور نیست
بازآ که بی حضور تو دل را حضور نیست
چشمم کز آفتاب رخت نور می گرفت
پر شد چنان ز خون که در او جای نور نیست
بیمار درد عشق تو نزدیک حالتی ست
یکبار اگر بپرسی اش از کار دور نیست
ما را هوای کوی تو و شوق روی تست
فکر نعیم و جنت و سودای حور نیست
آنکس که ذوق دردی درد نو بافته ست
جویای جوی شیر و شراب طهور نیست
گر دیگران از دوست توانند صبر کرد
باری کمال یکدم از ایشان صبور نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.