هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از نبود مهر و وفاداری در رابطهاش شکایت میکند و بیان میکند که دیگر تحمل دوری و رنج را ندارد. او احساس میکند که طرف مقابلش تغییر کرده و دیگر مانند گذشته یاریگر نیست. شاعر از خدا میخواهد که فریاد دردش را بشنود و در پایان اشاره میکند که زندگی بدون معشوق ارزشی ندارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، موضوعات مطرح شده مانند شکایت از بیوفایی و تحمل رنج، نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۱۵
ترا با من سر باری نماندست
سر مهر و وفاداری نماندست
مرا امروز با تو خاطری نیز
که بی موجب بیازاری نماندست
ندانم با که همرنگی گزیدی
که در تو بونی از یاری نماندست
بروز آی ای شب هجران که دیگر
چو شمعم ناب بیداری نماندست
به ما ازاند کی اندک وفائی
گرت ماندست پنداری نماندست
برس فریاد درد من خدا را
که بیشم طاقت زاری نماندست
کمال از عمر بی او ره چیزی
کز آن چیزی بدست آری نماندست
سر مهر و وفاداری نماندست
مرا امروز با تو خاطری نیز
که بی موجب بیازاری نماندست
ندانم با که همرنگی گزیدی
که در تو بونی از یاری نماندست
بروز آی ای شب هجران که دیگر
چو شمعم ناب بیداری نماندست
به ما ازاند کی اندک وفائی
گرت ماندست پنداری نماندست
برس فریاد درد من خدا را
که بیشم طاقت زاری نماندست
کمال از عمر بی او ره چیزی
کز آن چیزی بدست آری نماندست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.