هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر عشق و ارادت به دوست (خدا) است. شاعر از درد عشق و جستجوی حقیقت می‌گوید و تأکید می‌کند که دوست در درون همه حاضر است. او از ذوق درونی و حالت‌های عرفانی سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که پرسش از دوست، خود نشانه‌ای از عشق است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. این متن更适合 افرادی که با ادبیات عرفانی آشنایی نسبی دارند.

شمارهٔ ۱۳۲

درآمد از در ارباب خرقه ناگه دوست
برآمد از دل درویش خسته الله دوست

چو آفتاب نشست و چراغ ها افروخت
درون خلوت دلها به روی چون مه دوست

به رهگذار دل و دیده سیلهاست ز خون
چگونه بگذرد ای دوستان برین ره دوست

گرت ز ذوق درونی نهفته حالت هاست
گمان مبر که ز خال تو نیست اگه دوست

بگو نشین به دلت درد و ناله چون برخاست
که درد می کند آنجا مقام و آنگه دوست

مریض عشق به عمر دوباره شد مخصوص
به پرسشی چو قدم رنجه کرد که که دوست

کنند پرسش من دوستان که کبست کمال
درون جان نو بالله جیپ و تالله دوست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.