هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غنایی است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی به معشوق سخن میگوید. او از درد فراق و اشتیاق به دیدار معشوق مینالد و از زیبایی و لطافت او یاد میکند. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند عشق، فداکاری، و زیبایی اشاره دارد.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۱۸۲
سگ کویش به من دربند باری است
عزیزی را سر و سودای خواری است
مرا هست از سگش هم چشم باری
گدا را آرزوی شهر یاری است
چو آید در حریم دل خیالش
بر آن در کار دیده برده داری است
لبش خواهم سپرد اکنون به دندان
که راه و رسم عاشق جان سپاری است
به پای سرو و گل از لطف سیرت
هنوز آب روان در شرمساری است
اگر صد پیرهن در گل بپوشند
به دور روی نو از حسن عاری است
کمال ار سر در آرد با نو آن زلف
مخور بازی که آن از شانه کاری است
عزیزی را سر و سودای خواری است
مرا هست از سگش هم چشم باری
گدا را آرزوی شهر یاری است
چو آید در حریم دل خیالش
بر آن در کار دیده برده داری است
لبش خواهم سپرد اکنون به دندان
که راه و رسم عاشق جان سپاری است
به پای سرو و گل از لطف سیرت
هنوز آب روان در شرمساری است
اگر صد پیرهن در گل بپوشند
به دور روی نو از حسن عاری است
کمال ار سر در آرد با نو آن زلف
مخور بازی که آن از شانه کاری است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.