۲۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۱

سری که پیش تو بر آستان خدمت نیست
سربست آن که سزاوار تاج عزت نیست

به جد و جهد یر کجا شود وصلت
که قرب پادشهان جز به سی دولت نیست

ز قامت نو به طوبی کشد دل زاهد
کسی که عشق ندارد بلند همت نیست

کدام کشته عشق است از تو رفته به خاک
که جان غرقه به خونش غریق رحمت نیست

به چشم اهل نظر کم بود ز پروانه
دلی که سوخته آتش محبت نیست

از اشک ناشد. رنگین مناز با رخ زرد
زری که سرخ نباشد چنان به قیمت نیست

کمال مطالب دردی به غصه شاکر باش
که جز به شکر کسی را مزید نعمت نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.