هوش مصنوعی: این متن به انتقاد از زاهدی می‌پردازد که تنها به ظاهر دین پایبند است و تجربه‌ای از عشق و ریاضت واقعی ندارد. شاعر بیان می‌کند که چنین فردی هرگز طعم حقیقت را نچشیده و درک درستی از معنویت ندارد. او همچنین اشاره می‌کند که این زاهد گمان می‌برد به کمال رسیده، اما در واقع از حقیقت دور است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

شمارهٔ ۲۱۷

گر زاهد کم خواره محبت نچشیده است
خونابه نخوردست و ریاضت نکشیده است

بر سینه ندارد اثر زخمی از آن تیغ
این نیز دلیل است که از خود نبریده است

بیش از ترشی بخشی ازین خوان نرسیدش
زان روی که غورهست و به حلوه نرسیده است

گوید که خدا بینم از آن روی به پرسید
گر گفت بدیدم به خدا هیچ ندیده است

بسیار گزیده ست به حسرت سر انگشت
یک روز به عشرت لب ساغر نگزیده است

کردست به مسجد به صوامع طلب دوست
او با من و بنگر به کجاها طلبیده است

پنداشت که آواز کمال است ز خرقه
آوازه فی جنتی آری نشنیده است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.