هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و وفاداری شاعر به معشوقی ستمکار و جفاکار است. شاعر از محبوبش به عنوان جان، همنفس، و بار زندگی یاد میکند و از بوی زلفش و وفاداری او سخن میگوید. همچنین، او خود را در برابر معشوق بیقدر و کمارزش میداند و از غمزههای صیدافکن و آزاردهندهی معشوق شکایت میکند. با این حال، معشوق را طبیب دل خود میداند و عشق به او را تنها درمان دردهایش میخواند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانهی عمیق و گاهی پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.
شمارهٔ ۲۳۶
گو خلق بدانید که دلدار من این است
معشوق ستمکار جفاکاره من این است
محبوب من و جان من و همنفس من
خویش من و پیوند من و بار من این است
بوی سر زلفش به من آرد همه شب باد
از همنفسان یار وفادار من این است
من خاک رهم بلکه بسی کمتر از آن نیز
در حضرت او قیمت و مقدار من این است
تنواخت به نیر دگری کشته خود را
از غمزه صید افکنش آزار من این است
با آنکه طبیب است شود شاد به دردم
داند که دوای دل بیما من این است
گویند کمال از پی او چند گنی جان
تا هست ز جانم رمقی کار من این است
معشوق ستمکار جفاکاره من این است
محبوب من و جان من و همنفس من
خویش من و پیوند من و بار من این است
بوی سر زلفش به من آرد همه شب باد
از همنفسان یار وفادار من این است
من خاک رهم بلکه بسی کمتر از آن نیز
در حضرت او قیمت و مقدار من این است
تنواخت به نیر دگری کشته خود را
از غمزه صید افکنش آزار من این است
با آنکه طبیب است شود شاد به دردم
داند که دوای دل بیما من این است
گویند کمال از پی او چند گنی جان
تا هست ز جانم رمقی کار من این است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.